مجیدرضا مصطفوی پنج سال پس از فیلم انارهای نارس به سراغ فیلمی رفت که موضوع آن از دل جامعه بیرون کشیده شده است. آستیگمات بازنمای بحرانی تمام عیار در خانواده ای متعلق به لایه های پایین جامعه است. در آستیگمات پسرک کوچک خانواده علاقه ای به استفاده از عینک ندارد چراکه با عینک می تواند مشکلات خانواده را با وضوح بیشتری ببیند و دچار رنج مضاعف شود. نام آستیگمات اشاره به وضعیت پسرک و کلیت این خانواده دارد. مجیدرضا مصطفوی در آستیگمات توانسته در بحث شخصیت پردازی، تک تک آدم های داستان را به شخصیت تبدیل کند تا مخاطب آن ها را باور کند. بدین ترتیب آن ها رفتار خارج از چارچوب انسان های درمانده ندارند و این موضوع نشان می دهد که مصطفوی به خوبی جنس آدم های داستانش را شناخته و سپس آن ها را خلق کرده است. چنان که نشانه شناسی در فیلم آستیگمات به صورت زیرپوستی وجود دارد و روی ضمیر ناخودآگاه مخاطب، تاثیر میگذارد. زالوهایی که مثل خوره به زندگی این خانه چسبیدهاند و مردی که آن ها را پرورش میدهد تا بتواند به خیال خود پولدار شود؛ درد دست نمادین زنی میانسال که خود برای موفقیت خانواده کوهی از درد است؛ عینکی روی چشمان پسربچه که دوست ندارد آن را به چشم بزند چرا که زندگی را عریان و واضح می بیند و . همه به پیشبرد داستان یاری رسانده اند. در عین حال فیلمنامه جدا از این نشانه شناسیها بسیار ریتم منظمی دارد و با وجود زمان حدودا ۱۰۰ دقیقهای آن، بیننده متوجه گذر زمان در فیلم نمیشود. لحن اول شخص داستان نیز اگرچه با عدم حضور پسرک به عنوان راوی در برخی صحنه ها همراه است اما شخصیت پردازی موثر موجب شده است که به روایت آسیبی وارد نشود. از سوی دیکر فیلمنامه نکته های برجسته و جذابی چون معلمی جذاب برای پسرک نوجوانی که پر است از نیازها و کمبودها، ایده پرورش زالو و عشق لطیف مادربزرگ و مردی همسن و سال خودش را در خود جای داده است. یکی از ارکان موفقیت فیلم نیز همین موضوع های فرعی مانند ماجرای معلم و ارتباط پنهانی مادربزرگ خانواده است که ما به ازای اجتماعی آن ها وجود دارد و برای مخاطب باورپذیر است. کارگردان در اتصال این خرده پیرنگ ها به قصه اصلی موفق عمل کرده و به مدد شخصیت پردازی و تسلط در خلق فضا به مخاطب این اجازه را می دهد که دنیای ویران آدم های این داستان را دیده و در کنارشان قرار بگیرد. همچنین کارگردان به درستی زمان کافی برای مطرح کردن قصه آدم های داستان در اختیارشان قرار داده تا مخاطب نیز پس از بررسی ابعاد گوناگون شخصیت شان، آن ها را در قالب یک خانواده در کنار هم قرار دهد و سپس به یک داستان واحد که از دست دادن منزل است، بپردازد. در بخش بازیگری، آستیگمات اثری برجسته است. مصطفی کیایی که مدت هاست به بازیگر کلیشه ای نقش های کمدی تبدیل شده است در آستیگمات بازی کنترل شده ای را از خود به نمایش گذاشته است. مهتاب نصیر پور هم که پس از سال ها به سینما بازگشته، مطابق انتظار بهترین بازی را از خود به نمایش گذاشته است. مهتاب نصیرپور در نقش هایش همواره قدرت اثرگذاری حتی در وضعیت بدون کلام را دارد. بر این اساس نصیرپور کاملا قدرت القای حس میانسالی و مادرانگی را در نقش هایش به بازی می گذارد و همواره قدرت همزادپنداری برای بسیاری از ن و همچنین درک موقعیت جایگاهش از سوی مخاطب را دارد. بازیگر کودک، محمد شاکری هم کشف مصطفوی برای سینماست که بخش عمدهای از بار درام داستان به دوش وی بوده و وجه تسمیه فیلم هم او است. آنچه بیش از هر چیز در توصیف آستیگمات باید گفت و نوشت این است که با یک فیلم رئالیستی به معنای دقیق کلمه روبهروییم. فیلمی بشدت قصهگو با شخصیتپردازیهای درست، بازیهای بهاندازه و نقشهایی که طبق علاقه شخصی کارگردان، نسبت به سابقه بازیگرانش آشناییزدایی کرده است. یکی دیگر از نقاط قوت فیلم دیالوگهای بجا و به اندازه است. در مجموع باید گفت که آستیگمات درامی پر تنش اما کنترل شده است که می تواند پیام خود را به مخاطب انتقال دهد و برخلاف جریان غالب سینمای اجتماعی سالهای اخیر، با وجود اعتنای جدی به واقعیت جاری جامعه و آسیبشناسی چندین معضل همزمان، لایه های پایین و میانی اجتماع را در قوارهای جدید با مسائلی حقیقی و نه خودساخته و جدا از مردم نشان داده است. بر این اساسفیلم آستیگمات که با برچسب سیاه نمایی و اغراق در بیان مشکلات اجتماعی از ورود به جشنواره فیلم فجر باز بماند فیلمی است خوش ساخت که دردهای ملموس جامعه را با نشانه گذاری های هنری و بیانی درون گرایانه در بستر خانواده به نمایش گذاشته است. فیلم نگاهی است به خانواده هایی که هر روز نحیف تر شده اند و با سرنوشتی محتوم در حال سقوط هر چه بیشتر به لایه های پایین تر اجتماعی هستند. طبقه ای که در رؤیاپردازیهایش دچار آستیگمات و توهمی عجیب است و واقعیتهایی را که جلوی چشمشان است، نمیبینند و بهدنبال سراب میروند و بدین ترتیب با سرنوشتی مواجه می شوند که ریشه های آن را باید در مناسبات اقتصادی جامعه جستجو کرد. ریتم مقبول فیلم همراه با قصه ای پر کشش نیز باعث همراهی مخاطب با افرادی که هر روز در محیط پیرامونی مان با آن ها مواجه ایم شده است تا در ضمیر ناخودآگاه بیننده پرسش های فراوانی از این روند ناگزیر ایجاد کند.
نگاهی به فیلم دِرِساژ؛ نفی هرگونه اقتدار
نگاهی به فیلم بمب؛ یک عاشقانه: دیالکتیک جنگ و صلح
نگاهی به فیلم آستیگمات؛ روایتی واقع گرایانه از آسیب های اجتماعی
نگاهی به فیلم دلم می خواد ... : نقد جامعه افسرده
نگاهی به فیلم پاپ: روایت دردهای مشترک انسانی
های ,فیلم ,آستیگمات ,ها ,خانواده ,داستان ,آن ها ,شده است ,است که ,را در ,ها را
درباره این سایت